نویسنده: محمدرضا افضلی




 
پس سلیمان گفت ‌ای انصاف جو *** داد و انصاف از که می‌خواهی بگو
کیست آن ظالم که از باد و بروت *** ظلم کرد است و خراشید است روت
ای عجب در عهد ما ظالم کجاست *** کو نه اندر حبس و در زنجیر ماست
چون که ما زادیم ظلم آن روز مرد *** پس به عهد ما که ظلمی پیش برد
چون برآمد نور ظلمت نیست شد *** ظلم را ظلمت بود اصل و عضد
نک شیاطین کسب و خدمت می‌کنند *** دیگران بسته به اصفادند و بند
اصل ظلم ظالمان از دیو بود *** دیو در بند است استم چون نمود
ملک ز آن داد است ما را کن فکان *** تا ننالد خلق سوی آسمان
تا به بالا برنیاید دودها *** تا نگردد مضطرب چرخ و سها
تا نلرزد عرش از ناله یتیم *** تا نگردد از ستم جانی سقیم
زان نهادیم از ممالک مذهبی *** تا نیاید بر فلک‌ها یا ربی
منگر ‌ای مظلوم سوی آسمان *** کاسمانی شاه داری در زمان

«انصاف جو» به معنای دادخواه یا به اصطلاح محاکم، مدعی است. «باد و بروت» به معنای غرور و تجاوز «که ظلمی پیش برد؟» و به معنای چه کسی توانست ظلم کند، است. «عضد» به معنای بازو و یاری کننده است.
مولانا ظلم و ظلمت را زا یک ریشه می‌داند و در حدیثی نیز آمده است: «ان الظلم ظلمات یوم القیامه». حضرت سلیمان(علیه السلام ) به خدمت شیاطین در بارگاهش اشاره می‌کند که مطابق با آیه‌ی 37 سوره «ص»: (وَالشَّیاطِینَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ* وَآخَرِینَ مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفَادِ)؛ هر دیوی که سازنده‌ی بنایی بود و فروزنده در آب و دیگر دیوها را در غلو زنجیره بنهادیم. حضرت سلیمان می‌گوید: شگفتا در دوران حکومت ما، ستمگری کجا پیدا می‌شود که در زندان و زنجیر اسارت و کیفر ما نباشد؟ مشیت الهی از آن رو حکومت و سلطنت را به ما حاکمان عادل داده است که ناله‌ی مردم به سوی آسمان بلند نشوند و عرش خدا از ناله‌ی یتیم به لرزه نیفتد و این که بر اثر ستم، هیچ روحی بیمار و مضطرب نشود. ما انبیای عظام بدان سبب در تمام بلاد، سنّت و مذهب الهی را وضع و ترویج کرده‌ایم که ناله‌ی خدایا، خدایای ستم‌دیدگان به آسمان‌ها نرسد.‌ ای ستمدیده، برای تظلم بردن به درگاه الهی سر به سوی آسمان بلند مکن، زیرا در عهد تو پادشاهی الهی و آسمانی حکومت می‌کند.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی، قم: مرکز بین‌المللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، چاپ اول